فوبیای رانندگی
نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:33
عضویت: 1397/08/06
تعداد پست: 5456
هیچی بشین رانندگی کن تا رانندگی نکنی نمیتونی ترسو بذاری کنار ک از جاهای خلوت شروع کن کم کم برو تو شلوغی ?
خدایا مراقب همسرمو فرشته کوچولومون ریحانه خانوممون باش?♥️?تیکر تولد یکسالگی دخترمه?
عضویت: 1397/04/06
تعداد پست: 7606
عضویت: 1397/06/17
تعداد پست: 6920
رانندگی نکن اگر فوبیا داری چون میزنی چند تا خانواده رم بدبخت میکنی،بیابونی جایی رفتی با شوهرت بشین،هر موقع دستت راه افتاد درست ریخت تو خیابون ای خلوت کم کم بعد ارتقا بده خودتو
عضویت: 1391/02/21
تعداد پست: 6739
1825
عضویت: 1398/01/08
تعداد پست: 19865
چندتا جلسه بگیر از آموزشگاه و بخواه که ببرت داخل شهر و جاهای شلوغ خیلی کمکت میکنه
عضو تاپیک لاغری بامداد خمار...گروه زرد وزن فعلی ۷۵ وزن هدف ۵۵ قد ۱۶۸ ...میخوام یه خانم خوش هیکل باشم??
عضویت: 1397/03/04
تعداد پست: 2259
خانمی رانندگی اصلا ترس نداره فقط باید مواظب باشی
اگه بترسی اونقد حواست جای ترست هست که نمتونی تسلط داشته باشی
اول از جاهای خلوت و زمانی که ترافیک کمتر هست بشین و بعد هم که یکم ترست کمتر شد برو جاهای شلوغ که بخواد با ترمز و کلاج زیاد درگیر بشی اینطوری همه چی دستت میاد
عضویت: 1398/05/08
تعداد پست: 5325
منم شدید میترسم، حتی میترسم جلو کنار راننده بشینم
خیلی بده واقعا،
ازت بدم میامد، وقتی میگفتن مبارکه پسره، چه خوب آفرین پسره، دلم میخواست همه رو خفه کنم، تو رو بیارم بیرون، نباشی، ? بدم میامد چون احساس میکردم به خواهرت توهین میشه، دلم میشکست از حرفها، حرفهاشون باعث شد ازت بدم بیاد، منتظر اومدنت نبودم اینقدر که حتی یه عکس هم نگرفتم از بودنت ? تو اومدی، صورت ماهت رو که دیدم عاشقت شدم، خنده های دلبرانت، ساکتی و مظلوم بودنت، وقتی خواهرت رو از من هم بیشتر میشناسی، من رو ببخش پسرم، من رو ببخش اگر گفتم دوستت ندارم، عاشقتم با همه وجودم با همه قلبم، اگر بخوای جون و عمرم رو براتون میدم، کاش مردم میدونستن گاهی با جملاتشون چه آتشی به قلب دیگران میتونن بزنن، دوست دارم مرد بزرگ بشی نه نر، دوستت دارم پسرم?
عضویت: 1398/06/21
تعداد پست: 402
با يك همراه يك مدت تمرين كنيدو فقط در انتخاب همراه هم دقت كنيد
اي واي از اون روزي ، سنگم طلا شه
عضویت: 1397/05/15
تعداد پست: 3407
منم خیلی خیلی میترسیدم.جاهایی که نزدیک خونمون بود میرفتم ولی مرکز شهر اصلا.ولی این دو روز که شوهرم بستری تو بیمارستان همه جا مجبور شدم رفتم.
یکم ترسم کمتر شده خدارو شکر
1911
عضویت: 1398/03/09
تعداد پست: 6222
منم خیلی میترسیدم رفتم تمرین ۱۲ جلسه یک تومن خرج کردم
شوهرم رفت شهر دیگه مجبور شدم بشینم تنهایی الان همه جا میرم ترسمم خداروشکر ریخته
شوهرم خیلی خوشحاله
اون یک تومن جلوگیری کرد از یک خرج و خسارت بزرگتر
از اونایی که بدن نترس،چون میدونی چقد بدن،از اونایی که فکر میکنی خوبن بترس چون نمیدونی چقد بدن....!!!!!